بی شک وقتی مادر میشوی، دنیایت شکل دیگری پیدا می کند.هر چقدر هم با برنامه پیش رفته باشی یک نقطه از زندگی تو شبیه قبل آن نمی شود.چون دیگر خودت نیستی.معمولا مادران مدرن تلاش می کنند هم مادر باشند و هم شغل خود را حفظ کنند.از طرفی کیفیت همسربودن خود را نیز ثابت نگه دارند.گویی با یک ابر انسان( فتحه روی ب!) روبه رو هستیم.

مگر می توانی همه نقش ها را یک تنه خوب اجرا کنی.قرار نیست کامل ترین خودت باشی.همین که هستی با هر مدل مادری، همسری و ... خوب است.البته که فشار جامعه غیر قابل انکار است.بی مقدمه می شنویم که "پاره وقت کار می کنی؟ فعلا شغلت را رها کرده ای؟" تا بیایی حرفی بر زبان جاری کنی ، می گویند: " بزرگ می شود، نگران نباش.یادت باشد که شغلت را رها نکنی".به فکر فرو می روی و اعماق وجودت درد دارد.درد مادری، درد فرسودگی، درد تنهایی.قبلا نگفته بودند مادری بدون درد است.من می گویم.شما بشنوید.به فرزندان خود هم بگویید.این آگاهی ارزشمند است، با حقیقت زن گره خورده است.

تلاش نکنیم مادر تمام وقت باشیم.فقط باشیم و حضورمان را حس کنند، کافی است.فرایند مادر بودن خود را زیر ذره بین نبریم.نگوییم "امروزم را خراب کردم.می توانستم عصبانی نباشم." حتما ضرورتی بود وگرنه میتوانستی آرام باشی

دبستان