وقتی صحبت از مهارت می‌کنیم دقیقاً از چه چیزی حرف می‌زنیم؟ منظور از مهارت چیست؟

در فرهنگ‌عامه، وقتی صحبت از مهارت می‌شود چیزی که در ذهن تداعی می‌شود چیره‌دستی و ماهر بودن افراد در انجام کاری فیزیکی یا مکانیکی است.

مثلاً می‌گوییم فلانی استاد زبردست و ماهری است.

در تعاریف امروزی معنی ماهر بودن قدری کامل‌تر شده است.

سازمان همکاری و توسعه (OECD) مهارت را به‌صورت زیر تعریف می‌کند:

مهارت ترکیبی است از آموزش‌های رسمی، آموزش‌های غیررسمی و تجربه‌ها.

 

زمانی تعریف مهارت تکمیل می‌شود که بتوانیم دانش خود را عملی کنیم.

مهارت‌ها فقط از جنس دانستن نیستند بیشتر مهارت‌ها از جنس توانستن هستند.

فرض کنید می‌خواهیم مهارت بهتر صحبت کردن را بیاموزیم.

فن بیان یکی از مهارت‌هایی است که در دنیای امروزی بسیار کاربرد دارد.

صدها و هزاران کتاب در مورد آن می‌خوانیم و در سمینارهای مختلفی شرکت می‌کنیم.

حال اگر از ما بخواهند در جمعی ۱۰ دقیقه صحبت کنیم آیا می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟

دانش ما درباره مهارت فن بیان به‌اندازه کافی زیاد شده است ولی زمانی که بتوانیم آن کار را انجام دهیم یعنی دانستن را به توانستن تبدیل کرده‌ایم.

مهارت‌ها همیشه با تکرار بهتر می‌شوند.

فرض کنید رستورانی را می‌شناسید که در آن آشپزی با سابقه‌ای ۵ ساله مشغول به کار است.

در همان نزدیکی، رستوران دیگری وجود دارد که آشپز آن فقط شش ماه سابقه کار آشپزی دارد.

ترجیح می‌دهید برای صرف غذا به کدام رستوران بروید؟

قطعاً با خود می‌گویید کسی که ۵ سال آشپزی می‌کند تجربه و مهارت بیشتری دارد تا کسی که ۶ ماه سابقه آشپزی دارد.

این انتخاب شما نشان‌دهنده اهمیت دادن به تکرار در مهارت است.

عموم مردم به تکرار در بالا بردن مهارت‌ها تأکیددارند و به آن توجه می‌کنند.

نکته‌ای که باید به خاطر داشته باشیم این است:

تکرار در انجام یک مهارت در صورتی مفید است که درون خود، جنسی از یادگیری و توجه به بازخوردهای بیرونی و درونی را داشته باشد.

مدیری که در دوران مدیریت خود سه شرکت را ورشکست کرده، اگر شرکت چهارمی را به او بسپارید بدون شک آن نیز ورشکسته خواهد شد؛ زیرا فعالیت او از جنس یادگیری نبوده و فقط کارش را تکرار کرده است.

درروند تکرار، باید از تجربه‌های گذشته بیاموزیم و بازخوردها را موردتوجه قرار دهیم.

مهارت‌ها باید بتوانند فرصت‌های تازه‌ای ایجاد کند.

یکی از بزرگ‌ترین اهداف ما در یادگیری و توسعهٔ مهارت‌ها، ایجاد و افزایش ظرفیت‌ها است تا بتوانیم به‌تناسب آن‌ها جایگاه و موقعیت بهتری را کسب کنیم.

هر چه ظرفیت ما بالاتر باشد جایگاهی که به دست می‌آوریم ارزشمندتر خواهد بود.

همچنین تأثیری که بر خود و محیط اطراف می‌گذارید بیشتر است.

مهارت‌ها هیچ‌وقت محدود نمی‌شوند.

آن‌ها به تعداد کتاب‌ها، کلاس‌ها، سمینارها، سخنرانی‌ها، کارگاه‌ها و دست‌نوشته‌هایی که مطالعه می‌کنیم یا می‌بینیم و می‌شنویم محدود نمی‌شوند.

هیچ‌گاه نمی‌توانیم بگوییم پس از خواندن X جلد کتاب یا پس از دیدن n ساعت فیلم آموزشی، موفق شدیم آن مهارت را کامل یاد بگیریم.

هر چه بیشتر یاد بگیریم مسلط‌تر خواهیم شد.

توسعه مهارت، آموزشی است مداوم و پیوسته تا آخر عمر. 

 

مهارت‌ها چگونه دسته‌بندی می‌شوند؟

در آغاز می‌خواهم تعریفی از مهارت‌های زندگی داشته باشم.

همان‌طور که از واژهٔ آن مشخص است، مهارت‌های زندگی مهارت‌هایی هستند که ما را در داشتن زندگیِ بهتر، کمک می‌کنند.

ازنظر سازمان جهانی بهداشت تعریف استانداردی بیان‌شده است.

سازمان جهانی بهداشت می‌گوید:

مهارت‌های زندگی به مهارت‌های اجتماعی یا روانی گفته می‌شود که کمک می‌کنند نیازها و چالش‌های روزمره زندگی را بهتر حل‌وفصل کنیم.

این مهارت‌ها  توانایی انجام رفتارهای سازگارانه و مثبت را در انسان‌ها افزایش می‌دهند وزندگی سالم‌تری را به وجود می‌آورند.

این سازمان مدلی ارائه کرده که در آن مدل مهارت‌های زندگی را به پنج دسته اصلی تقسیم کرده است.

۱٫ مهارت تصمیم‌گیری و حل مسئله

۲٫ مهارت تفکر خلاقانه و تفکر نقادانه

۳٫ مهارت ارتباطی و مدیریت رابطه

۴٫ مهارت خودآگاهی و همدلی

۵٫ مهارت مدیریت احساسات و هیجانات و مدیریت استرس

مهارت‌های ذکرشده در قالب الگوی مهارت‌های ده‌گانه زندگی گسترش‌یافته‌اند.

این الگوی ده‌گانه به شرح زیر هستند:

۱) تصمیم‌گیری : تصمیم‌های ما، مسیر حرکت زندگی را تعیین می‌کنند.

آموختن این مهارت به ما کمک می‌کند تا بتوانیم در شرایط مختلف درست‌ترین انتخاب‌ها را انجام دهیم و مسئولیت آن‌ها را بپذیریم.

۲) حل مسئله: مسئله‌های فراوانی در زندگی انسان‌ها وجود دارد که برای حل آن‌ها نیاز به دانستن روش‌هایی مفید برای پاسخ دادن باشیم.

۳) تفکر خلاق: برای اینکه بتوانیم مسیرها و راه‌های تازه‌ای کشف کنیم باید از ذهن خلاق خود استفاده کنیم.

باید بتوانیم ذهنیت خود را به‌سوی مثبت نگری سوق دهیم، از دل مشکلات نتایج و فرصت‌های درست را بیرون بکشیم و راه‌حل‌هایی تازه‌ای خلق کنیم.

۴) تفکر نقادانه: اگر از آن دسته اشخاصی باشیم که هر چیزی را به‌راحتی تأیید یا رد می‌کنند حتماً باید این مهارت را به‌درستی بیاموزیم.

در آن صورت پس از بررسی درست هر موضوع، نسبت به پذیرش یا رد آن اقدام می‌کنیم.

۵) مهارت ارتباطی: ازآنجایی‌که انسان موجودی اجتماعی است، ارتباط‌های او نقش پررنگی در زندگی دارد.

برای داشتن یک ارتباط سالم باید بتوانیم نیازهای دیگران را درک کنیم و خواسته‌ها و احساسات خود را نیز به‌درستی منتقل کنیم.

۶) مهارت مدیریت رابطه: چطور می‌توانیم کیفیت یک رابطه را بسنجیم؟

چگونه باید سلامت روابط را مشخص کنیم و برای مدیریت درست رابطه‌ها چه کنیم؟

مواردی شبیه به این را در این مهارت آموزش می‌بینیم.

۷) خودآگاهی: هر انسانی باید بتواند نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد.

باید تصویری درست و واقع‌بینانه از خود داشته باشد.

همچنین وظایف و مسئولیت‌های شخصی و اجتماعی خود را به‌خوبی اجرا کند.

شناخت و آگاهی آن‌ها نیاز به دانستن دارد.

۸) همدلی: می‌توانیم شرایط دیگران را درک کنیم.

آن‌ها را دوست بداریم و مورد محبت و دوست‌داشته‌شدن قرار بگیریم.

مشکلات دیگران را بفهمیم و همدل باشیم تا درنهایت روابط اجتماعی بهتر و زیباتری را تجربه کنیم.

۹) مدیریت احساسات و هیجانات: زندگی ما پر است از انواع هیجان. شادی، غم، خوشحالی، خشم، ترس، لذت و صدها مورد دیگر.

شناخت و روش برخورد با آن‌ها مهارت مهمی است که می‌تواند تأثیر شگرفی در زندگی ایفا کند.

۱۰) مدیریت استرس و فشارهای عصبی: شناخت فشارها و هیجانات مثبت و منفی و نحوهٔ واکنش درست به آن‌ها مهارتی است که همه ما نیاز به یادگیری آن داریم.

دبستان مشکات