آدم بزرگها به سختی از پس مهار احساسات خودشان برمیآیند؛ چه برسد به بچههای کوچک. از اولین سالهای کودکی مهارتهای عاطفی و اجتماعی بچهها شروع به شکلگیری میکند. با درک درست از عواطف در دوران کودکی، فرد میتواند با دیگران بهتر ارتباط برقرار کند و سلامت روانی داشته باشد. گفتگوی راحت و روراست با بچهها در مورد احساساتی که دارند و دلیل آنها باعث میشود که بتوانند احساسات و عواطف مختلف را بشناسند و به آنها پی ببرند. با همین چند گام ساده میتوانید بابِ گفتگو با فرزندتان را باز کنید و به او کمک کنید تا از عواطفش سر در بیاورد.
۱. گفتگو را شروع کنید
از فرزندتان بخواهید که احساسش را توضیح دهد و با پرسشهایی روشن و ساده در مورد اینکه چه اتفاقی باعث شده است که چنین احساسی داشته باشد، ادامه دهید. برای مثال، «به من بگو چه احساسی داری؟ »، «چه چیزی باعث شده که این احساس را بکنی؟ ».
به جای اینکه تلاش کنید احساس را برطرف کنید و کنار بزنید، با کنجکاوی درمورد آن به بچهها یاد میدهید که بتوانند با عواطف پیچیده کنار بیایند. عجله نداشته باشید که زود بچه را سرحال بیاورید یا مسئله را سریع حل کنید. کنار آنها و مشکلاتشان بنشینید و به آنها یاد دهید که احساسات ترسناک نیستند و همراه با هم میتوانید با آنها کنار بیایید.
۲. برای احساس و عاطفه نام بگذارید
وقتی فرزندتان توضیح داد که چه احساسی دارد به او کمک کنید که نامی بر این احساس بگذارد. آیا عصبانی است؟ نگران است؟ میترسد؟ ناامید شده است؟ خوشحال است؟ این کار به او کمک میکند تا دامنهٔ واژگان بیشتری پیدا کنند و راحتتر بتوانند عواطف خود را بار دیگر که آن را تجربه کردند، تشخیص دهند.
میتوانید به بچهها کمک کنید احساسات شخصیتهای کتابهایی که میخوانند را بشناسند، یا برنامههایی که میبینند و از آنها بپرسید آیا میدانند این شخصیت چه احساسی دارد، این کار به پرورش مهارتهای غیرکلامی بچهها کمک میکند.
۳. به آنها بگویید که داشتن احساسات اشکالی ندارد
مهم است که فرزندتان بداند داشتن احساسات گوناگون هیچ اشکالی ندارد، حتی اگر احساس خوبی نباشد. تجربهٔ حسهایی مثل حسادت، بدخواهی و حتی خودخواهی به آنها کمک میکند که خودشان و دیگران را بهتر بشناسند.
برای آنها توضیح دهید که همهٔ ما احساسات چالشبرانگیزی را تجربه میکنیم و کاملاً طبیعی است که آدم حسهای گوناگونی داشته باشد و خوب است که دربارهٔ آنها حرف بزنیم و بگوییم چه احساسی داریم. ماجرا را با سرخوشی و سرگرمی پیش ببرید و آن را خیلی بزرگ نکنید، چون آنوقت عواطف شدیدتر میشود، بهویژه اگر احساس ناراحتی و نگرانی باشد.
۴. دریافت حالتهای صورت
تشویق بچهها به تشخیص و شناخت حالتهای مختلف صورت کمک میکند که بتوانند ارتباط خوبی بین آنچه حس میکنند و آنطور که به نظر میرسند، برقرار کنند. لبهای پایینافتاده نشانهٔ ناراحتی و لبهای رو به بالا نشانهٔ خوشحالی است. به صورت یک بازی چهرههای مختلف برای احساسات گوناگون را تمرین کنید، این کار به فرزند شما کمک میکند تا بداند احساسات مختلف بر چهرهٔ افراد چگونه نشان داده میشوند.
۵. از تجربههای خودتان بگویید
احساسات بسیار پیچیدهای وجود دارند که توضیح دادن آنها برای بچه سخت است. با تعریف کردن مثالهایی از زمانی که چنین حسی داشتید، کمک کنید بچه آن را بفهمد. میتوانید برای او تعریف کنید که چه اتفاقی افتاد که چنین حسی پیدا کردید و چه کردید که حالتان بهتر شد. ممکن است برای بچهها هم بیان دقیق حسی که دارند سخت باشد، پس از تجربههای خودتان بگویید، سؤالهای باز بدون پاسخ معین مطرح کنید تا کار را برای کوچکترها آسان کنید.
۶. از کمک خواستن نترسید
اگر فکر میکنید فرزندتان بیشتر اوقات خیلی نگران، ناراحت یا عصبانی است و دلیل آن را نمیدانید، بد نیست کمک بخواهید. بچههای کوچک از عواطف تازه وحشت میکنند و هر کدامشان انبوهی از احساسات و عواطف تازه درونشان مدام میجوشد و نمیدانند با آنها چه کنند. شما میتوانید با گفتگو و با صداقت و راحتی کامل به آنها کمک کنید، اما اگر فکر میکنید که خودتان نگران و درگیر هستید، بد نیست از پزشک خود کمک بخواهید.